كسى نبود كه اشك اشتياق از ديدگان جارى نسازد و كسى نبود كه خداوند قادر متعال را شكر نگويد؛ چرا كه در چنين روزى فتحى عظيم نصيب لشگريان توحيد شده بود و آن،فتح خرمشهر بود.
سوّمين مرحله عمليات پيروز بيت المقدس به قصد آزادسازى خرمشهر آغاز گشت.
اين عمليات كه با رمز «يامحمد بن عبداللَّه» شروع شد در مراحل اوليه، با تصرف پايگاه مرزى كوشك همراه بود، همچنين ضربات سخت و هولناكى بر تيپهاى 9 و 238 گارد مرزى دشمن وارد آمد و تعداد كثيرى از مزدوران بعثى به اسارتلشكريان جبهه توحيد در آمدند كه در ميان آنها افسران عالي رتبه رژيم بعثى نيز به چشم مى خوردند.
به دنبال اين پيروزى هاى بزرگ بود كه خاكريزهاى دشمن يكى پس از ديگرى به تصرف قواى اسلام درآمد وفرماندهان مزدور عراقى در اوج وحشت و هراس، پى در پى فرمان عقب نشينى صادر كردند.
در ساعت شش و پانزده دقيقه بامداد روز يكشنبه، دوم خرداد ماه سال 61، سپاهيان اسلام خرمشهر را به محاصره خويش درآوردند و دشمن زبون را كه راهى جز فرار نداشت با بلندگو دعوت به تسليم كردند. ساعت نُه بامداد بيش از پنج هزار نفر از قواى كفر به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.
روز دوشنبه قواى كفر به قصد بازپس گيرى مناطق آزاد شده اقدام به پاتك نمود كه با هوشيارى دلاوران اسلام اين پاتك دفع گرديد و تعداد زيادى از قواى صدام كافر كشته و زخمى و بيش از سه هزار نفر ديگر به اسارت در آمدند.
الطاف خداوند قادر، پى در پى رزمندگان خداجوى اسلام را فرا مىگيرد و اين امدادهاى الهى لحظه به لحظه برپيشروى ها مى افزايد تا اينكه سرانجام پس ازمدتها انتظار، در اوج بهت و ناباورى و سرگيجه دشمنان خونخوار اسلام و در كمال اميدوارى مؤمنان به رحمت پروردگار رحيم، خرمشهر آزاد مىشود.
يكى ازكسانى كه از نزديك شاهد مراحل مختلف فتح و پيروزى لشكريان حق بوده، در قسمتى از خاطراتش لحظات پيشروى و فتح و ظفر را اينگونه توصيف مىكند:
تدارك آزادى خرمشهر از عمليات بيت المقدس پى ريزى شده بود، اين عمليات ترس و وحشت عجيبى بر دل عراقى ها افكنده بود.
با وجودى كه دشمن براى نگهدارى خرمشهر مرتب دست به ضد حمله مى زد، ولى اين ضد حمله ها در اراده پولادين رزمندگان اسلام هيچگونه خللى بوجود نياورده و دشمن زبون در هر ضد حمله با تعداد زيادى كشته و مجروح و از دست دادن مقاديرى مهمات و سلاح به عقب مى نشست.
واحد آر - پى - جى 7 سپاهيان اسلام امان دشمن را بريده بود.
در آن روزها همه چيز حكايت از پيروزى بزرگ مى كرد.
طوفان شوق سراپاى وجود همه رزمندگان را فرا گرفته بود.
هيچ نيرويى قادر نبود در مقابل اين نيروى الهى ايستادگى كند.
روزها به سرعت مىگذشتند و فاصله رزمندگان اسلام لحظه به لحظه به خرمشهر كمتر مى شد.
مزدوران بعثى مى خواستند به هر نحو شده خرمشهر را از دست ندهند، چون كه مى دانستند خرمشهر تعيين كننده سرنوشت جنگ است، به همين دليل در اطراف شهر خاكريزهايى به ارتفاع چند متر احداث كرده بودند وصدام بهترين نفرات خود را به خرمشهر فرستاده بود.
عراق فكر مى كرد با مقاومت، كارى از دستش ساخته است.
فرماندهان عراقى مرتب سربازان را تهديدمىكردند كه در شهر بمانند، ولى ساعت به ساعت فشار رزمندگان اسلام بر روى مزدوران بيشتر مىشد.
لشكريان اسلام قبل از ورود به خرمشهر، شهرك ولىعصر را كه پس از ورود قواى كفر به مرز شلمچه محلاستراحت آنان شده بود از لوث وجود صداميان كثيف پاكسازى كردند و اين شهرك عرب نشين را از دست دشمن خارج ساختند.
نزديكى هاى ظهر، نيروهاى اسلام دسته دسته از شمال شهر وارد خرمشهر شدند و از فلكه راه آهن پا به داخل شهر گذاشتند.
جنگ خيابانى و تن به تن آغاز گشت.
عدهاى از مزدوران هنوز در محوطه بندر و گمرك دفاع مى كردند، اما درعرض كمتر از چند ساعت فلكه راه آهن و محوطه هاى اطراف كلاً آزاد شد.
همان فلكهاى كه روزهاى اول مهرماه59 جوانان خرمشهرى در آنجا با كوكتل مولوتف جلوى تانكهاى عراق ايستاده بودند، ولى اين دفعه وضع فرق مى كرد، اين دفعه لشكر پيروز و ظفرمند، دلاوران اسلام بودند.
اين دفعه لشكريان اسلام با رشادت خوددرسى به صداميان دادند كه هيچوقت خيال تجاوز به ميهن اسلامى ايران به سرشان نزند.
يكى از هليكوپترهاى عراقى كه آمده بود از محوطه بندر، فرماندهان عراقى را فرارى دهد، در اثر شليك گلوله هاى سلحشوران ايرانى در محوطه بندر سقوط كرد و عدهاى از مزدوران از ترس، خود را به آب انداخته بودند تا از طريق شط به آن سوى مرز فرار كنند.
در بعد از ظهر دوشنبه 3 خرداد ماه، دلاوران اسلام از مسجد جامع خرمشهر صداى اللَّه اكبر را به گوش رسانيدند.
از فراز مناره مسجد صداى اذان به آن سوى شهر مى رفت و شهرى كه 19 ماه در اسارت بود اكنون سرود آزادى مىخواند و فرزندانش را پس از مدتها دورى در دل خود جاى مى داد و اشك شوق مى ريخت. دشمنان اسلام و انقلاب با تكيه به محاسبات غلط مادى و غفلت و فراموشى از ماوراى ماده، شهر خرمشهر رافتح ناشدنى مىدانستند و مغزهاى كثيفشان جز ذلت و شكست را براى قواى اسلام تخمين نمى زد، ليكن بارديگر دست پرمهر و تواناى حضرت حق بر سر اين ملّت خداجو قرار گرفت، و همه مخالفان و دشمنان اسلام درسراسر جهان را از بهت و سرگيجه انگشت به دهان ساخت.
امام خمينى1 درباره توجه خاص حضرت حق در فتح خرمشهر و ارتباط اين مسأله با جهان ماوراء الطبيعه چنين فرمودند:
»فتح خرمشهر، يك مسأله عادى نبود، اينكه پانزده الى بيست هزار نفر به صف براى اسارت بيايند و تسليم شوند، مسأله عادى نيست، بلكه مافوق طبيعت است«.
فتح خرمشهر آنچنان عظيم و سترگ بود كه دستگاههاى تبليغاتى و خبرپراكنى استكبار جهانى را كه هميشه پيروزيهاى قواى اسلام را ناچيز و وارونه جلوه مىدادند، مجبور ساخت تا به اين فتح و ظفر بزرگ اعتراف نمايند و به نوحه سرايى براى رژيم عفلقى عراق بپردازند.
مطبوعات آمريكا اعتراف كردند كه:
»پس از برترى ايران، سران نظامى عراق كه از قدرت تهاجمى نيروهاى ايرانى حيرت زده شده بودند، پس ازهر حمله ايران بشدت شكست خورده و عقب نشينى كردند«.
و نيز اعتراف كردند كه:
»آمريكا شكست عراق توسط ايران را خطرى بزرگ تلقى مىكند.
مقامات دولت ريگان گفتند: انهدام نيروهاى عراقى توسط ايران، براى منافع غرب موقعيتى خطرناك بوجود مىآورد«.
فايننشال تايمز نوشت:
سقوط خرمشهر و اسارت هزاران سرباز عراقى را فقط مى توان يك شكست فاجعه آميز دانست، و تحقيرناشى از آن را ارتش بعث عراق نمى تواند فراموش كند.
ارتش عراق توانست خرمشهر را پس از يك ماه جنگ شديد و تحمل تلفات سنگين به تصرف خود درآورد، درحالى كه ايرانيان پس از يك حمله كه كمتر از دو روز بطول انجاميد آن را بازپس گرفتند و اين عمل علاوه بريك ضربه استراتژيك، از نظر روانى ضربه عظيمى به ارتش عراق وارد كرد.